مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

گل پسر خاله جون

سلام بعد از صد سال

سلام عزیز خاله این دفعه ک دیر نوشتم اینترنتمون تموم شده بود ولی یه خبر ک اومده بودی اینجا 29 آبان 1391 خیلی خوش گذشت روزی که اومدی من بعد از مدرسه اومدم خونه مامان جونت به من گفت آبجیت اینا ساعت 3.30 میان من خیلی خوشحال بودم اونروز کانون زبان داشتم از خوشحالی درسامو نخوندم اونقدر منتظر موندم اما نیومدی رفتی خونه ی پدر جونت (بابای باباییت)بعد زنگ زدم مامانت گفت ساعت 9 میایم منم بعد از کلاس اومدم خونه دیدم تو خونمونی خیلی خوشحال شدم اومدم طرفت بوست کردم یه بوس دیگه ک میخواستم بخورم نغ زدی گفتی ماما از مامانت جدا نمیشدی راستی اونوقتی ک تو تابستون اومده بودی موهاتو باتیغ زده بودیم این دفعه ک اومدی یکم موهات در اومده بود الان ساعت 11:10 دوشنبه و...
21 آذر 1391

غول کوچولوی خاله جون

 سلام امروز عکسایی ک بعد از کچلیت گرفتیمو آوردم بهت نشون بدم      عــــــــــــــزیـــــــــــــــــــــــزم                   این عکست ک از پشت گرفتیم خیلی شبیه بچه ی شرک (در برنامه کودک شرک) شدی ...
21 آذر 1391
1